مرد کشاورز و زن نق نقو...

مرد کشاورز و زن نق نقو...

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را  به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد.

در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد،  اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.

پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.
کشاورز گفت:
خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی  در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.

کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟
کشاورز گفت:
آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه
 



نظرات شما عزیزان:

zohreh
ساعت17:10---6 شهريور 1391
سلام،کم رنگ شدی!!

خوبی؟پاسخ:هستیم خدمتتون شرمنده یه مقدار گرفتار بودم


سحر
ساعت21:07---17 مرداد 1391
با عرض تسلیت در لیالی قدر این حقیر را از دعای خیر خویش فراموش نکنیدپاسخ:خیلی ممنونم همچین شما دعا یادتون نره التماس دعا داریم

سحر
ساعت21:06---17 مرداد 1391
با عرض تسلیت در لیالی قدر این حقیر را از دعای خیر خویش فراموش نکنید

zohreh
ساعت13:19---17 مرداد 1391
نظر ها رو کجا قایم میکنی ؟

چرا من نظری نمیبینمپاسخ:شرمنده یه مدت وقت نمیکردم بیام تاییدشون کنم مرسی که سر زدی


zohreh
ساعت15:09---15 مرداد 1391
سلام،

از روحیه دادن شما فراوان بسیار سپاسگذاریمپاسخ:خواهش میکنم حقیقتو گفتم


zohreh
ساعت15:55---10 مرداد 1391
چقدر بامزه

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها:
[ دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, ] [ 18:40 ] [ mohamad ]
[ ]